باران برگ

باران برگ

شعرها و داستان های من(s.faezeh.m)
باران برگ

باران برگ

شعرها و داستان های من(s.faezeh.m)

سرنوشت

سیاه،

سیاهترین سحر صبح سرد من

سایه تلخت را از سرنوشت آبی ام بردار

سیاهی سکوتت را بشکن

کوله های هیزم را بر زمین بگذار

آنگاه شب سپید می شود

ببین...

sfm

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.