ای باور کودکانه لحظه های نو ظهور سالهای تنهایی
چه معصومانه گذشتی و حتی ردپایت را نمی توان دنبال کرد!
تو که بارها سادگی های سپید را گوشزد کرده بودی
چه تند و با شتاب گذشتی و مرا جا گذاشتی...
و اکنون به کدامین اتهام در سیاهچال نگاهت خوار می شوم؟
و تو با لبخندی ملیح کوهی از آوار بر سرم می ریزی...؟!
sfm